روانشناسی خانواده

 

 

در حوزه روانشناسی، روانشناسی خانواده از نتایج و شاخه های روانشناسی رشد محسوب شدده و ارتباطی جدانشدنی با علومی مانند جامعه شناسی و مردم شناسی دارد. از آنجایی که انسان در محیط خانواده اجتماعی می شود و تمامی احساسات و عواطف مثبت و منفی مانند گذشت، فداکاری، صمیمیت و یا حسادت و دشمنی و نفرت و خشم را در خانواده تجربه می کند،آنچنان وابستگی بین اعضا خانواده ایجاد می گردد که به طور مستقیم و یا غیرمستقیم هر مشکلی که برای یک عضوی از خانواده بوجود آید، سایر اعضا را متاثیر می نماید به همین خاطر در روانشناسی خانواده روانشناسان گاهی ترجیح می‌دهند در درمان یک فرد، همه اعضای خانواده را از نزدیک ملاقات کنند.
خانواده نخستین نهاد اجتماعی است. اکثر افراد در خانواده بدنیا می‌آیند و در خانواده نیز می‌میرند. خانواده شالوده حیات اجتماعی محسوب گردیده و گذشته از وظیفه تکثیر نسل و کودک پروری برای بقای نوع بشر وظایف متعدد دیگری از قبیل تولید اقتصادی، فرهنگ پذیر کردن افراد را نیز بر عهده دارد. بنابراین خانواده عامل واسطه‌ای است که قبل از ارتباط مستقیم فرد با گروهها، سازمان‌ها و جامعه نقش مهمی ‌در انتقال هنجارهای اجتماعی به وی ایفا می‌نماید. از سوی دیگر با توجه به اینکه خانواده با نظام پایگاهی جامعه در ارتباط است، موقعیت فرد نیز تا حدودی مبتنی بر موقعیت اجتماعی خانواده‌اش خواهد بود..
خانواده یک نهاد چند وجهی (چندبعدی) است که روابط درون آن از پیچیدگی‌های ویژه‌ای برخوردار است که در مطالعات خانواده باید مدنظر قرار گیرد. این بدان معنی است که افراد خانواده تاثیر متقابلی بر رفتار (Behavior) همدیگر دارند و جدا کردن یا عدم توجه به این تاثیرات باعث کاهش اعتبار (Validity) یا بی‌‌اعتباری نتایج مطالعات می‌شود.