معرفی و نقد کتاب آوای وحش اثر جک لندن

درباره نویسنده:

جک لندن

جک لندن، رمان‌نویس امریکایی در سال 1876در «سانفرانسیسکو» بدنیا آمد او فرزند نامشروعی بود که بعد از ازدواج مادرش با جان لندن، پدر خوانده او، نام او را گرفت. جک دوره کودکی را به دشورای گذراند و برای کمک به وضع مالی خانواده در شغل های گوناگون مانند روزنامه فروشی، کارگری در لباسشویی، پیش خدمتی در کافه‌های بندری و کارگری در کشتی مشغول شد. جک در سن 14 سالگی از مدرسه دستور زبان انگلیسی فارغ التحصیل شد، اما به دلیل ناتوانی مالی نتوانست ادامه تحصیل دهد و به ناچار در کارخانه قوطی سازی مشغول به کار شد. کودکی «جک» در تنهایی گذشته بود و کتابخانه محل تنها رفیق او بود و البته تنهایی خود را اغلب با مست کردن آرام می کرد. او به مست کردن در کافه های محله عادت کرده بود و در همین مکانها بود که با مردان دریا (ملوانان، شکارچیان خوک آبی و نهنگ و زوبین سازان) آشنا شد. فرصتی فراهم شده بود تا به صید غیرقانونی صدف بپردازد و با کمال میل آن را پذیرفت. وقتی که فصل صید گذشت و او لذت کافی از این حرفه را در مدت سه ماه بدست آورد، به سن فرانسیسکو بازگشت. «جک» در سن 19 سالگی بر آن شد تا به دبیرستان باز گردد. او حالا هم کار می کرد و هم درس می خواند. کم کم، با توجه به آشنایی اش با حزب های سیاسی این کشور و بویژه حزب سوسیال، به نظریه های سیاسی علاقمند شد. جک از نوجوانی با اشتیاق بسیار به مطالعه آثار«کارل مارکس»، «انگلس» و«نیچه» پرداخت و سوسیالیسم را در سفرهایش به دیگر ایالت های آمریکا شناخته و به آن علاقمند شده بود. از «جک لندن» به عنوان «پسر سوسیالیست اکلند» نیز یاد می شود. وی چندین بار، در بزرگسالی، تلاش کرد که در انتخابات شهرداری پیروز شود، اما موفق نشد.«جک» می خواست وارد جریان های انقلابی شود، اما ابتدا می بایست دبیرستان را تمام کرده و وارد دانشگاه می شد. عضویتش در حزب کارگر سوسیالیست منجر به اخراجش از مدرسه شد. پس تصمیم گرفت که با تکیه بر علاقه شخصی خود به مطالعه پرداخته و وارد دانشگاه کالیفرنیا در برکلی شود. سرانجام، در دانشگاه پذیرفته شد، اما هنوز چهار ماه از ورودش نگذشته بود که شرایط خفقان حاکم در دانشگاه وی را دلسرد کرده و مجبور به انصراف از ادامه تحصیل شد. او شروع به نوشتن و مطالعه کرد. در این زمان در یک لباسشویی کار می کرد تا هزینه زندگیش نیز تامین شود.

او در سال 1896 با گروهی از جویندگان طلا به کلاندایک سفر کرد؛ سفری که با ناکامی همراه بود و به علت مرگ پدرخوانده اش به اوکلند فراخوانده شد. شاید بتوان گفت آنچه که او در شمال دید و تجربه کرد، مهمترین نکته های قابل توجه در آثار موفق اش را تشکیل می دهند. سرانجام با بازگشت به اکلند، زمان موفقیت بزرگ «جک» نیز فرارسید؛ او کتاب «ادیسه شمال»- داستان کوتاهی درباره یافتن طلا- را در سال 1900 منتشر کرد. اولین اثر وی به خاطر نیرومندی و توصیف بسیار جالبش مورد توجه بسیار زیادی قرار گرفت. بدین ترتیب، جک از راه نویسندگی امرار معاش می کرد، اما هرچه به دست می‌آورد، به طرزعجیبی خرج می‌کرد. او نویسنده ای پر کار بود و در همین مقطع زمانی، 51 رمان و 125 داستان کوتاه نوشت و 46 اثر خود را منتشر ساخت. شیوه نگارش او شیرین ، روان و دلپسند است. در اواخر عمر، کارش چنان رونق گرفت که درآمدش دو برابر رئیس جمهور امریکا بود؛ در حالی که او همان کسی بود که در جوانی گدایی می کرد. 

در سال 1900 با دختری به نام «بسی (بکی) مادرن» که آموزگار ریاضی ایرلندی تبار بود و دهه سوم جوانی اش را تجربه می کرد، آشنا شد و این آشنایی در مدت کوتاهی به ازدواج انجامید. بسی (بکی) دختری به دنیا آورد.  جک دخترش را بسیار دوست داشت اما نسبت به مادر فرزند خود احساس سردی می کرد. او پس از ازدواج بیشتر وقت خود را در میان دوستانی همچون «آنا استرانسکی» و «جورج استرلینگ» سپری می کرد. دوستانش لقب «گرگ» را برایش انتخاب کرده بودند. خانواده «لندن» در سال ۱۹۰۱ به حومه اکلند مهاجرت کرد.  آنا در این مدت برای دیدن و کمک کردن به جک در نوشتن داستانهایش به خانه آنها رفت و آمد می کرد و این کار او مخالفت و احساس حسادت بسی  را بر می انگیخت. پس از مدتی آنا به نیویورک منتقل و ارتباطش با جک قطع شد. «جک» در سن ۲۵ سالگی احساس می کرد که دیگر نمی تواند قدرت گذشته خود در نوشتن داشته باشد و شاید سفر کوتاهی به انگلستان می توانست مقداری از توانایی گذشته اش را بازگرداند. دومین دختر آنها در سال ۱۹۰۲ میلادی به دنیا آمد.

جک لندن

در سال 1903 داستان آوای وحش را منتشر کرد که گزارشی از سفر به کلاندایک و سرگذشت سگ گرگی به نام باک بود، که پس از خدمت به ارباب ها، وفاداری ها و نوازش دیدن ها و رنج بردن ها، در خود کششی به محیط جنگل احساس می‌کند و تنها به عشق ارباب مهربانش، در میان آدمیان می‌ماند و همین که ارباب به دست گروهی از بومی ها کشته می‌شود، روانه جنگل می‌گردد تا به زندگی اجدادی خود بپیوندد و در میان برادران جنگلی آوای شادی سر دهد. در پی این رمان، جک لندن داستان گرگ دریا را در 1904 منتشر نمود که حوادث دریایی در بردارد.

جک نتوانست به تعهد اخلاقی همسرداری وفادار بماند و این امر باعث شد «بسی» در سال ۱۹۰۳ از دادگاه درخواست طلاق کند.  جک نیز پس از جدا شدن از بسی  با زنی به نام «چارمیان کیتریج» ازدواج کرد تا شاید محبتی را که در بودن با «بسی» احساس نمی کرد در کنار همسر جدیدش پیدا کند.  چارمیان از صبر و بردباری بیشتری در مقایسه با «بسی» برخوردار بود و اعتیاد به الکل و نوسان های رفتاری و اخلاقی «جک لندن» را، بویژه هنگامی که مشغول نوشتن داستان جدیدی بود، با تحمل بیشتری درک می کرد. تنها فرزندش از «چارمیان»، که «جویی» نام داشت، فقط ۳۸ ساعت زندگی کرد.

جک لندن در سال 1904  و در زمان جنگ روس و ژاپن به خاور دور فرستاده شد. در بازگشت از آنجا، از اولین همسرش جدا گشت و با زنی دیگر ازدواج کرد و اقدام به خرید یک کشتی نمود تا  با آن به دور دنیا سفر کند، اما تا استرالیا بیشتر نرفت. داستان مارتین ایدن نتیجه سفر او به جزایر هاوائی است که مانند بیشتر آثارش، سرگذشت شخصی اوست.

جک لندن جز سرگذشتهای شخصی و واقعی رمانهای ساده و عاشقانه نیز دارد، از آن جمله می توان به داستان دره ماه و همچنین آثاری که ساخته تخیل محض اوست، مانند ستاره گرد اشاره داشت. از مجموعه داستانهای کوتاه جک لندن پسر گرگ و عشق به زندگی در ( 1907) انتشار یافت.جک لندن
از 1913 به بعد آثار جک لندن شهرتی جهانی یافت و به غالب زبانها ترجمه شد و او را در زمره نامدارترین و ثروتمندترین نویسندگان زمان خود قرار داد. بنابر گفته خود جک که «من برای ناشران می‌نویسم، نه برای خودم»، آثار او که تعدادش به پنجاه داستان می‌رسد، ظاهراً تنها برای به دست آوردن پول نوشته می‌شده است، اما همه این آثار مبتنی بر فلسفه خاصی است؛ فلسفه‌ای که برمبنای اصول عقاید کارل مارکس استوار است و مبارزه دائمی بشر را برای رهایی از فقر و بینوایی نشان می‌دهد. جک لندن مدافع مستمندان و بینوایان و طرفدار اصل زندگی مرفه برای همگان است. عصیان بر ضد جامعه و بر ضد عقاید باطل و خرافی در همه آثار جک لندن به چشم می‌خورد، او جز توانایی و استادی در هنر نقل، طبع و نهاد، خود را به دلایلی از جمله شور زندگی، حسن نیت، جوانمردی، بردباری، اصالت در مبارزه و تمایل به بخشایش در وجود قهرمانانش گنجانده است. کمتر کسی در میان نویسندگان امریکایی از چنین محبوبیتی در کشور و خارج از کشورش برخوردار بوده است.

ازدواج با «چارمیان» او را تشویق به خریدن مزرعه ای به نام «هیل رنچ» در کالیفرنیا و توسعه چند مرحله ای آن کرد تا به دامداری بپردازد؛ ۱۴۰۰ هکتار زمین درختکاری، مزرعه ها، چشمه، دره ها، تپه ها، و حیات وحش بخشی از زیبایی مزرعه های بزرگی بود که لندن بین سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۳ خرید.

املاک وی در حال حاضر جزو دارایی موزه طبیعی و تاریخی کالیفرنیا ثبت شده است.«جک لندن» هرچند به موفقیت دست پیدا کرد اما هرگز از آنچه بدست می آورد احساس رضایت نداشت.او سالهای آخر عمر خود را در مبارزه با بیماریهایی مانند ناراحتی کلیه ومعده و درصد بالای اوره که هر روز امید کمتری برایش باقی می گذاشتند، سپری کرد و سر انجام در ۲۱ نوامبر ۱۹۱۶، درحالیکه عشق و دلسوزی «چارمیان» را در کنار خود داشت ، دیده از ۴۰سال دیده از جهان فرو بست. هوش استثنایی، شخصیت مثبت اندیش و روح سبک «جک» در کنار تجربه های بسیاری که از زندگی پر فراز و نشیب دوران جوانی بدست آورد، باعث شد تا بسیاری از خوانندگانش با شخصیتهای داستانهایی که می نوشت ارتباط نزدیکی برقرار می کنند.

جک لندن اولین نویسنده موفق طبقه کارگر ایالات متحده آمریکاست. توانایی وی در نوشتن بیش از یک هزار کلمه در روز باعث شد تا در مدت ۱۸ سال نویسندگی آثار مشهور بسیاری را خلق کند. پرکاری «جک لندن» را می توان در ۵۱ کتاب و چند صد مقاله ای که منتشر کرد دید. او گران قیمت ترین و پر خواننده ترین نویسنده آمریکا در زمان خود بود.

جک لندن در ۱۹۱۶ از نارسایی کلیه درگذشت، اگر چه برخی روایات مرگ او را ناشی از الکلیسم یا حتی خودکشی می‌دانند.

خلاصه کتاب:

رمان آوای وحش مشهورترین رمان جک لندن نویسنده آمریکایی است. این رمان در سال ۱۹۰۳ منتشر شد. جک لندن در این رمان داستان “باک” سگ اهلی و محبوب یک قاضی را تصویر می‌کند که در پی ماجراهایی سر از محیط خشن و بی‌رحم کلوندایک در روزگار هجوم جویندگان طلا به ایالت یوکان درمی‌آورد. این رمان تأثیرگذارترین رمان جک لندن محسوب می‌شود.

باک سگی است که از محیط انسان‌ها به دنیای وحش می‌رود. جک لندن در رمان دیگر خود سپید دندان داستان سگ-گرگی را حکایت می‌کند که از میان گرگان به جهان انسان‌ها وارد می‌شود. این دو رمان را «رمان‌های سگی» جک لندن خوانده‌اند. 

باك، سگ درشت هيكل و زيبايي است كه در خانه يك قاضي زندگي مي­كند اما بعد از مدتي به صورت مخفيانه توسط باغبان منزل به صورت پنهاني فروخته مي­شود تا راهي قطب شده و به سورتمه­ كشي مشغول شود . دراميختن با محيط زندگي خشن قطب براي او كه در تمدن بزرگ شده، سخت است ولي باك تمام تلاشش را براي همرنگ شدن با محيط می كند .

“باک” یک سگ خانگی یا لانه‌ای نیست، و پدر باک، یک سگ قطبی تنومند بوده که او هم تا آخر عمر در خدمت قاضی بوده است. سرنوشت، باک را از محیط انسان‌ها به دنیای وحش می‌آورد. آن ‌هم در شرایطی که مردم حریصانه به دنبال پیدا کردن طلا هستند.

“آوای وحش” در کنار “سپید دندان” دو رمان معروف و محبوب جک لندن به‌شمار می‌روند که به زندگی حیوانات در دل طبیعت می‌پردازند. این رمان که در نزد آمریکاییان از محبوبیت بسیار برخوردار است حاصل تجربیات نویسنده‌اش از زندگی در قطب شمال است.

این کتاب تاکنون به بیش از هفتاد زبان ترجمه شده و میلیون‌ها نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رسیده است. جک لندن به قول خودش “آوای وحش” را در مدت سی‌روز جان کندن نوشت. او در این رمان نیز مانند رمان “سپید دندان” شخصیت سگی را از درون دیده و عشق و دلبستگی او به انسان را به نمایش گذاشته است.

فضاسازی‌های زیبایی که از قدرت تخیل بالا نویسنده بر آمده است، زیبایی این داستان را دو چندان می‌کند و هر فرد رمان‌خوانی را به خود جذب میکند.

تحلیل کتاب:

آوای وحش، بیش از یک قرن پیش نوشته و چاپ شده است؛ اما شخصیت راوی‌اش که یک سگ به نام باک است، بازنمایی ظلمی است که تاریخ و طبیعت انسانی بر آنها روا داشته است. به نظر نمی‌آید حداقل در نیم قرن اخیر جایی در جهان باشد که «سگ‌ها» را در آنجا بسوزانند و لاشه‌هاشان را در بیابان رها کنند!

به محض این که باک از مزرعه قاضی میلر دزدیده می شود، به قانون جدید زندگی پی می برد. قانونی که کاملا با قانون عشق و محبتی که پیش تر یاد گرفته بود، تفاوت دارد. این قانون جدید را جک لندن، قانون چماق و دندان می نامد که به خوبی نشان می دهد بر اساس قانون جدید، تنها شایسته ترین ها زنده می مانند. طبق این قانون، کسی که از همه قوی تر باشد ارباب بقیه است. قوی ترین می تواند کنترل کند و ضعیف ترها مجبورند که اوامر فاتح را اطاعت کنند. در غیر این صورت کشته می شوند. باک با همان کتک اول خیلی سریع به این قانون پی می برد و خود را با آن وفق می دهد. خو گرفتن یکی از عناصر کلیدی داستان است. باک تلاش می کند نشان دهد که قوی ترین، زیرک ترین و شجاع ترین فرد گروه است. از آن جا که باک از همه شایسته تر است، اوست که در نبرد بی رحمانه برای بقا زنده می ماند. قانون مهم بقاء شایسته ترین ها، در دنیای انسان ها هم اعمال می شود. 

لندن خودش یک جبرگرا بود. یعنی معتقد بود که زندگی بر اساس عواملی همچون وراثت و محیط شکل می گیرد و شرطی و غیرقابل تغییر است. این باور در این رمان دیده می شود. باک تا زمانی که در مزرعه میلر زندگی راحتی دارد، یک سگ اهلی خوب باقی می ماند. غریزه های اصلی او پنهان می مانند چرا که هیچ گاه فرصت بروز پیدا نمی کنند چون محیط اجازه چنین چیزی را نمی دهد. ولی باک به محض این که وارد یک محیط تازه می شود، به سرعت تغییر می کند. بعد از مدت کوتاهی او چنان تغییر می کند که دیگر قابل تشخیص از آن حیوان رام اهلی، نیست. این محیط است که شخصیت او را شکل می دهد. ولی وراثت هم نقش مهمی در این تغییر و تحول بازی می کند. دلیل این که باک این قدر خوب می تواند خود را با شرایط تازه وفق دهد این است که او ویژگی های مهمی همچون غریزه قوی تر برای بقا را از نیاکانش به ارث برده است.

در این سیری که باک طی می کند و به یک حیوان وحشی تبدیل می شود، این مضمون به صورت پیوسته مطرح می شود. چیزی در اعماق وجود او هست که از گذشته ای دور به جای مانده است. همین عنصر است که به او نحوه مبارزه و همه راه های لازم برای بقا را یاد می دهد. برای مثال در بخش آخر، وقتی که او با یک گرگ دوست می شود، این مساله مطرح می شود: «خاطراتی از گذشته بلافاصله به یاد او می آمدند. او به حدی اسیر این خاطرات قدیمی شده بود که واقعیت های زندگی همچون یک سایه می ماندند.»

این رمان هم درباره سگ هاست و هم به بحث درباره ارتباطات آن ها با انسان ها می پردازد. ارتباط هایی که در حال تغییر هستند. این ارتباط به گذشته ای خیلی دور برمی گردد. باک در طول زندگی خود انواع ارتباطات مختلف با انسان ها را تجربه می کند. ارتباط بین او و قاضی میلر یک ارتباط متکی بر احترام و همراهی دو طرفه است. پسر قاضی که باک او را هنگام شکار همراهی می کند بیش تر به ارتباطات کاری اهمیت می دهد. هنگام بودن در کنار نوه های قاضی هم این بار باک بیش تر به دنبال محافظت از آن هاست. بعدتر که باک را صاحبان دیگری مانند پرالت و فرانسوا به دست می آورند، ارتباط بین سگ و انسان تند و تیزتر می شود. این نوع ارتباط ها بیش تر متکی بر این واقعیت هستند که انسان ها قوی تر هستند و باک باید از آن ها اطاعت کند. ولی هنوز رگه هایی از عدالت و انصاف دیده می شود. 

در کنار چارلز و هال است که ارتباط بین انسان و سگ به پایین ترین سطح خود می رسد و سرشار از بی رحمی و سوءاستفاده از قدرت می شود. این افراد هیچ درکی از نیازهای سگ خود ندارند و عدم صلاحیت آن ها باعث فشار و سختی های بیش تر به حیوانات می شود. با ورود جان ترنتن است که ارتباط بین انسان و سگ به بالاترین درجه خود می رسد. باک این بار میزان عشقی را تجربه می کند که پیش تر در زندگی اش ندیده است. آن ها همیشه زندگی یک دیگر را نجات می دهند و به نظر می رسد حاضرند هرکاری برای یک دیگر انجام دهند. باک، ترنتن را یک ارباب ایده آل می بیند. 

مطالب مرتبط

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *